جدول جو
جدول جو

معنی چراغ شرع - جستجوی لغت در جدول جو

چراغ شرع
(چَ / چِ غِ شَ)
کنایه از مخبر صادق. (آنندراج). حضرت رسول خدا صلی اﷲ علیه و آله. (مجموعۀ مترادفات ص 123). مترادف چراغ هدایت. (مجموعۀ مترادفات). کنایه از نبی اکرم و خاتم النبیین صلّی اﷲ علیه و آله، کنایه از کلام اﷲ مجید. (آنندراج). قرآن مجید. (مجموعۀ مترادفات ص 272). مترادف چراغ هدایت. (مجموعۀ مترادفات). رجوع به چراغ هدایت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چراغ پره
تصویر چراغ پره
پروانه که گرد شمع و چراغ می پرد، چراغ واسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراغ برق
تصویر چراغ برق
چراغی که به وسیلۀ نیروی الکتریسیته روشن می شود، چراغ الکتریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چراغ بره
تصویر چراغ بره
جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، فانوس، چروند، چراغ پرهیز، قندیل، چراغ واره، چراغ بادی، چراغدان، چراغبانه، مردنگی
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ غِ شَ)
کنایه است از خورشید. چراغ روز. آفتاب:
این چراغ شمس کو روشن بود
نزفتیلۀ پنبه و روغن بود.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اَ گِ گَ دَ)
درخشیدن و روشن گشتن. (ناظم الاطباء). روشن شدن. شعله دادن. فروزان شدن چراغ. نور دادن چراغ:... و چون آتشی است که از سنگ و پولاد جهد و تا سوخته نیابد، نگیرد و چراغ نشود که از او روشنائی یابند. (نوروزنامه) ، موکل شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ غِ)
چراغ که هنگام شام روشن کنند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ پَ رَ/ رِ)
قسمی پروانۀ سیاه با پرهای دراز دودی رنگ. نوعی حشره. پروانۀ چراغ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ بَ رَ / رِ)
چراغدان را گویند. (برهان) (آنندراج). چراغدان. (ناظم الاطباء). بعربی مشکوه خوانند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چراغواره. چراخواره. جاچراغی. چراغدان. رجوع به چراخواره و چراغواره شود، اسبی که دو دست را بلند کرده بر روی دو پا ایستد. (ناظم الاطباء). چراغ. چراغپا
لغت نامه دهخدا
(چِ بَ)
نام خیابانی از خیابانهای قدیم و مرکزی تهران که از میدان سپه (توپخانه) بطرف سرچشمه و سه راه امین حضور امتداد یابد. این خیابان نخست به ’خیابان چراغ گاز’ معروف به وده و اینک به ’خیابان امیرکبیر’ نام گذاری شده است
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ غِ بَ)
چراغ الکتریکی. چراغی که بنور برق روشن شود. چراغی که نیروی الکتریسیته منبع و مولدروشنائی آنست. رجوع به الکتریسیته و الکتریک شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ غِ شَ)
ماهتاب. (ناظم الاطباء) ، چراغ که در شب افروزند. و چراغ شب باران و چراغ شب مهتاب، هر کدام معروف و کنایه از آنست که لطفی ندارد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چراغ بره
تصویر چراغ بره
چراغواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغ برق
تصویر چراغ برق
چراغی که نیروی الکتریسیته منبع و مولد روشنائی آنست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغ بره
تصویر چراغ بره
((~. بَ رِ))
قندیل، جاچراغی از جنس شیشه که چراغ را در آن گذارند تا باد آن را خاموش نکند، چراغواره
فرهنگ فارسی معین